ادیبستان «تابناک»؛ بیست و هفتم
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۳۴۹۳۹
غزلی از فرصت شیرازی
برده است، که؟ یاری، چه ؟ دل، ازدست که؟ ازدست من
خود دادیش؟ نی، پس چه شد؟ بربود، چون ؟ با مکر و فن
کارش چه باشد؟ دلبری، دل از کسی برده ؟ بلی
از چند کس؟ از یک جهان، از چه قبیل ؟ از مرد و زن
تندی کند؟ آری، کجا؟ هرجا که باشد عاشقی
شور افکند؟ آری، چه گه ؟ هرگه که می گوید سخن
شیرین بود لعلش؟ بلی، بوسی تو او را؟ کی توان
در حسرتش چون میکنی؟ جان میکنم چون کوهکن
خواهی کشی او را به بر؟ آری، چه سان؟ همچون قبا
از شوق آن چون میکنی ؟ پاره کنم، چه ؟ پیرهن
فرصت تویی؟ آری منم، ز اهل کجا؟ شیرازیام
سودا چه داری؟ عاشقی، سودت چه است؟ رنج و محن
حکایت
در دوران عضدالدوله دیلمی مردی نزد قاضی شهر مال فراوانی به امانت نهاد و به حج رفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کشکول شیخ بهایی ص 593 – سیاست نامه خواجه نظام الملک توسی
سرقت ادبی
سرقت ادبی به سرقت و دزدیدن محتوایی گفته میشود که شخصی دیگر در زمینههای مختلف به نگارش درآورده است؛ محتوای افراد فقط به شکل نوشته و مکتوب هم نیست. هرگونه محتوایی از جمله نوشته، فیلم، صوت و… میتواند مورد دستبرد سارقان ادبی قرار بگیرد.
بعنوان مثال اگر فردی، شعری را که متعلق به دیگری باشد را بنام خود چاپ نماید یا در محفل و جشنواره ای بخواند،مرتکب سرقت ادبی شده است و بدترین سرقت ها، همین نوع سرقت است. چون فکر و اندیشه و ذوقِ شاعر و نویسنده را دزدیده است.
فرصت شیرازی
میرزا محمد نصیرالحسینی در ۱۲۷۱ هجری در شیراز به دنیا آمد. وی به دلیل آنکه در شعر «فرصت» تخلص میکرد به فرصتالدوله مشهور شد. او علاوه بر فراگیری علوم فقه و اصول، کلام، فلسفه و منطق به علم حدیث نیز روی آورد.
فرصت الدوله نه فقط زبان انگلیسی را فرا گرفت، بلکه از دانشمندی آلمانی خط میخی را هم آموخت و احتمالاً نخستین ایرانی است که خط میخی را میدانست. او در ۱۳۳۱ هجری روزنامه فارس را در شیراز منتشر کرد.
او علاوه بر ادبیات فارسی و عربی در حساب، هندسه، هیات و منطق نیز تسلط و توانایی داشته است.
بنا به نوشته خودش در ۳۲ سالگی به دیدار سیدجمال الدین اسدآبادی نایل شد و او را در بوشهر ملاقات کرد و دیدارهای بعد، موجب دوستی آنها شد و پاره ای از سخنان گرانبهای سیدجمال الدین در یادداشت های او منقول است.
ویژگیهای شخصیتی و تواناییهای فرصت الدوله در زمینههای مختلف هنری، فرهنگی و علمی، موجب شد تا آثار مصور وی آنگونه که باید شناخته نشود، در حالی که این آثار، تأثیرات شگرفی بر هنرهای سنتی فارس همچون هنر قلمزنی، ساخت زیورآلات سنتی، گچبری و کاشیکاری و قالیبافی و جز آن داشته است و دامنه این تأثیر در بسیاری از اینگونه هنرهای سنتی فارس هنوز زنده و جاری است.
وی به اروپا نیز مسافرت کرد و از افرادی بود که برای مشروطیت فعالیت زیاد داشت و در بنیان فرهنگ نوین در ایران نقش مهمی داشت.
فرصت الدوله آثار و تالیف هایی از خود به یادگار گذاشت. وی آثاری از جمله «دریای کبیر(شامل علوم مختلف به زبان عربی و فارسی)، اشکال المیزان در علم، منطق بحورالالحان در علم موسیقی و عروض منشآت نثر رساله شطرنجیه مثنوی» را تالیف کرد. وی همچنین هجرنامه مقالات علمی و سیاسی در ۲ جلد نگاشته شده است. رساله ای در گرامر خط میخی که ضمن آن اشاره هایی به جغرافیای سرزمین هند وجود دارد. رسالهای در علم هیأت جدید و از همه مهمتر دیوان اشعار او شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، مسمطات، رباعیات، مثنویات، مراثی، تواریخ و پیوستی از منشآت منثور او است. از مجموعه این آثار تنها دیوان اشعار آثار اعجم و بحورالالحان آن به چاپ رسیده و از باقی آثار به جز مقالات علمی و سیاسی که به تازگی در کتابخانه گنج بخش شناسایی شده و دریای کبیر که ظاهراً در کتابخانه حافظیه شیراز نگهداری میشود، نسخه مشخصی یافت نشده است.
البته فرصت الدوله از جمله چهرههای نام آور تاریخ است که آثارش هرگز آنگونه که باید مورد بررسی و پژوهش قرار نگرفته است، هرچند پراکندگی و وسعت حیطه فعالیتش که از هنر تا علم و سیاست را در برگرفته، موجب شده است که نتوان با دید تخصصی و عمیق آثارش را به بررسی نشست.
وی در شعر نام آور بود و در زمان قاجار میزیسته است.
حکایت پیشینیان
در زمان عضدالدوله ديلمي مرد ناشناسي وارد بغداد شد و گردنبندي كه هزار دينار ارزش داشت در معرض فروش قرار داد ولي مشتري پيدا نشد، چون خيال مسافرت به مكه را داشت از اينرو در پي مردي امين ميگشت تا گلوبند را به او بسپارد. عطاري كه در بغداد به پارسائي و پرهيزكاري معروف بود، گردنبند خود را به رسم امانت در نزد او گذاشت و به جانب بيتالله حركت نمود، در مراجعت براي عطار مقداري هديه آورد و پيش او رفت پس از اداي مراسم ملاقات هديههاي خود را تقديم كرد ولي عطار خود را به ناشناسي زده گفت تو كيستي و چه ميخواهي؟ مرد غريب جواب داد من صاحب گردنبندم كه چندي يپيش آن را امانت در نزد تو گذشتم عطار او را از دكان خارج كرد و مشاجره آنها زياد شد، مردم جمع شدند و آن مرد را سرزنش نمودند كه اين مرد پرهيزكار و صالح است تو اشتباه كردهاي كه نسبت خيانت به چنين شخصي ميدهي. مرد غريب حتي يك نفر را هم پيدا نكرد او را در اين شهرستان دور از وطن با عقيده خود موافق ببيند، چند مرتبه ديگر پيش او رفت و تقاضاي امانت خود را نمود ولي جز ناسزا و دشنام نتيجهاي نميگرفت.
به او گفتند اگر پيش عضدالدوله ديلمي بروي شايد با فراست و هوشياري كه دارد كاري به نفع تو انجام دهد. آن مرد داستان خود را براي عضدالدوله نوشت، و از امير درخواست دادخواهي و رسيدگي نمود، عضدالدوله گفت سه ورز متوالي بر در دكان عطار بنشين روز چهارم من از آنجا خواهم گذشت و به تو سلام ميدهم، تو فقط جواب سلام مرا رد كن روز بعد مطالبه گردنبند را از او بنما و نتيجه را به من خبر ده كه چه گفت. روز چهارم عضدالدوله با تشريفات و مركب مخصوص از يك قسمت شهر حركت كرد و بر در دكان عطار رسيد، همين كه چشمش به مرد غريب افتاد به او سلام كرد و او را بسيار احترام نمود ناشناس جواب سلام عضدالدوله را داد، امير از او گلايه كرد كه به بغداد ميآيي و از ما خبر نميگيري و هيچ خواسته خود را به ما نميگويي تا برآوريم. آن مرد پوزش خواست گفت تاكنون موفق نشدم كه عرض ارادت نمايم وشرفياب حضور شوم.
در تمام مدت سخن گفتن عضدالدوله با مرد ناشناس مركب باعظمت او توقف كرده و همه مردم درشگفت بودند، اين شخص كيست كه با امير پايه دوستي محكمي دارد؟ عطار مرگ خود را به چشم ديد، همين كه عضدالدوله رفت رو به آن مرد كرد و پرسيد برادر آن گلوبند را چه وقت به من دادي آيا نشانهاي داشت؟ دو مرتبه بگو شايد به يادم آيد. ناشناس نشانيهاي امانت خود را گفت، عطار در فكر شد و بعد حركت نموده جستجوي مختصري كرد گلوبند را يافت و به او تسليم كرد، گفت خدا ميداند من فراموش كرده بودم. مرد گلوبند را گرفت و پيش عضدالدوله رفت. جريان را به عرض رسانيد. امير گردنبند را از او گرفت و به گردن مرد عطار آويخت و او را به دار كشيد. دستور داد در ميان شهر صدا بزنند: اين است كيفر كسي كه امانتي بگيرد و بعداً انكار كند. پس از چند روز گردنبند را به صاحبش رد كرد و او را به شهر خود فرستاد.
غزلی طنز از ناصر فیض
باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم
شد، شد، اگر نشد، دهنم را عوض کنم
گاهی برای خواندن یک شعر لازم است
روزی سه بار انجمنم را عوض کنم
از هر سه انجمن که در آن شعر خواندهام
آنگه مسیر آمدنم را عوض کنم
در راه اگر به خانهی یک دوست سر زدم
اینبار شکل در زدنم را عوض کنم
وقتی چمن رسیده به اینجای شعر من
وقت است قیچی چمنم را عوض کنم
باید پس از شکستن یک شاخ دیگرش
جای دو شاخ کرگدنم را عوض کنم
وقتی چراغ مه شکنم را شکستهاند
باید چراغ مهشکنم را عوض کنم
عمری به راه نوبت ماشین نشستهام
امروز میروم لگنم را عوض کنم
با من برادران زنم خوب نیستند
باید برادران زنم را عوض کنم
دارد قطار عمر کجا میبرد مرا؟
یارب! عنایتی! ترنم را عوض کنم
ور نه ز هول مرگ زمانی هزار بار
مجبور میشوم کفنم را عوض کنم
دستی به جام باده و دستی به زلف یار
پس من چگونه پیرهنم را عوض کنم؟
جناس
یکسان بودن دو یا چند واژه در واج های سازنده را جناس می گویند، گرچه معنی متفاوتی داشته باشند. دو واژه همجنس گاه به جز معنی تفاوتِ دیگری ندارند و گاه علاوه بر معنی، در یک مصوت یا همخوان با هم متفاوتاند.به دو واژه همجنس ویا هممعنی که در یک مصراع یا بیت به کار میرود، ارکان جناس گویند.
مثال واژهٔ «باز» دو بار به کار رفته است؛ اول به معنی باز (پرندهٔ شکاری) و دوم به معنی گشاده است.
بر دوختهام دیده چو باز از همه عالم
تا دیدهٔ من بر رخ زیبای تو باز است
جناس انواع مختلف دارد.
منبع: تابناک
کلیدواژه: غزه فلسطین آلودگی هوا پروانه معصومی ایام فاطمیه امیر تتلو ادیبستان شعر ادبیات غزه فلسطین آلودگی هوا پروانه معصومی ایام فاطمیه امیر تتلو فرصت الدوله عوض کنم آن مرد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۳۴۹۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای کشف جسد بازپرس ویژه مبارزه با زمین خواری
خبری مبنی بر کشف پیکر قاضی سابق شهرستان بابل در شهرستان آمل مازندران منتشر شده که گفته میشود به قتل رسیده است. مدیرکل پزشکی قانونی مازندران درباره کشف پیکر قاضی سابق دادگاه ویژه زمینخواری در دادگاه ولنجک تهران و مرگ مشکوک وی توضیح داد. به گزارش ایران، علی عباسی مدیرکل پزشکی قانونی مازندران در همین خصوص اظهار کرد: این موضوع به عنوان مرگ مشکوک کالبدشکافی شده است. بررسیهای لازم در این زمینه در حال انجام است که در صورت رسیدن به نتیجه اطلاعرسانی میشود. مرحوم مهران رحیمی قاضی سابق دادگستری، ۵۲ ساله، اهل روستای دونهسر بابل، وکیل پایه یک دادگستری استان تهران و بازپرس ویژه مبارزه با زمینخواری دادگاه ولنجک تهران بوده که سال گذشته بازنشسته شده است. کانال عصر ایران در تلگرام